اخبارمقالاتویژه

تا امتیاز خارجی لغو نشد حکم میرزا باقی بود

به مناسبت صد و سی‌امین سالگرد لغو امتیاز تنباکو

دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان در مقاله  روزنامه  تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ به مناسبت سی امین سالگرد لغو امتیاز تنباکو، متن زیر را منتشر کرده  است که با توجه به اهمیت این موضوع و مرگ میلیون ها نفر در سراسر جهان باید نهضتی دوباره شکل بگیرد تا مردم را از مرگ و میر و آسیب های همه جانبه دخانیات که مافیای این صنعت برای جهانیان به ارمغان آورده اند رها سازد. به امید جهانی عاری از دخانیات.

“الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو كان در حكم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است”

این یک جمله، حکم تاریخی آیت‌الله سید محمدحسن حسینی شیرازی مشهور به میرزای شیرازی است که در اول جمادی‌الاول سال ۱۳۰۹ هجری قمری (۱۲۷۰ هجری شمسی) صادر شد و باعث برپایی نهضتی مردمی و دینی کم‌نظیری در تاریخ این سرزمین گشت که قدرتمندترین امپراتوری زمان را وادار به تسلیم نمود.

اگر علماء و روحانیون اسلام زمانی با تأسیس حوزه‌های علمیه و برپایی مدارس و دانشگاه‌ها و کتابخانه‌ها و… و با نشر کتاب و دانش به رواج علم و فرهنگ و تمدن پرداختند و حتی در دوران تهاجم مغول و در دیگر سرزمین‌ها نیز از این کار بازنماندند، اما در زمانی دیگر که همان دشمنان قدیمی در قالب استعمار کهنه و نو، سرزمین‌های اسلامی را عرصه تاخت‌وتاز خویش قراردادند، دیگر به درس و بحث و تبلیغ بسنده نکرده، گره لباس محکم نمودند و به‌طور مستقیم وارد مبارزه و مقابله رو در رو با استعمارگران و متجاوزین و ‌اشغالگران شدند.

از آن پس آنها با اعلامیه و بیانیه و فتوا و حکم جهاد و اختصاص سهم امام و ترغیب و تکلیف مردم به اعتراض و تظاهرات و… مانند رهبری تمام‌عیار، وارد میادین مبارزه شدند، آن هم در دورانی که اغلب مدعیان آزادی و مبارزه و استقلال یا در گوشه‌ها خزیده بودند و یا دست همکاری به ظالم و متجاوز و ‌اشغالگر می‌دادند. یکی از این موارد ایستادگی روحانیت و مرجعیت، در مقابل واگذاری امتیاز تنباکو به امپراتوری بریتانیا و عوامل آن بود.

قضیه از این قرار بود که ناصرالدین‌شاه در سومین سفرش به اروپا (۱۲ شعبان ۱۳۰۶ هجری قمری) اگرچه با پول قرضی و وام از امپراتوری روسیه به انگلستان رفت، اما به دلیل ولخرجی‌ها و عیاشی‌ها، برای هزینه ادامه سفر، امتیازی را در زمینه كشت، توزیع و فروش توتون و تنباكو به شخصی انگلیسی به نام «ماژور تالبوت» اعطاء کرد و در مقابل آن، پول بقیه مسافرت خویش را دریافت نمود.

در مقابل این فروش آشکار بخشی از مملکت، تنها توجه روحانیت مبارز جلب شد. سید جمال‌الدین اسدآبادی به پیشنهاد یکی از علمای مبارز به نام سید علی‌اكبر فال اسیری كه در تبعید بود، نامه‌ای به میرزای شیرازی نوشت و در آن شرح ماجرا را بیان نمود. نامه فوق نشان‌دهنده هوشمندی و درک سیدجمال از اوضاع مملکت و گرفتاری‌های مردم بود.

میرزای شیرازی به شاه نامه نوشت و با برشمردن زیان‌های واگذاری امتیاز تنباکو، خواستار لغو آن شد، اما شاه پاسخ درخوری به میرزا نداد. میرزای شیرازی مجدداً با فرستادن تلگرافی با شاه اتمام حجت کرد اما باز هم شاه جواب قانع‌کننده‌ای نداد.

سرانجام حكم تحریم تنباكو از طرف آیت‌الله میرزای شیرازی صادر شد. یک‌بار دیگر متن یک سطری حکم را بخوانید، آیا در این حکم، میرزای شیرازی نمی‌توانست استفاده از تنباکو و توتون را در حکم محاربه با اسلام اعلام نماید؟ چرا آن را در حکم محاربه با امام زمان (عج) اعلام نمود؟

حجت‌الاسلام سید مصطفی میرلوحی در این باره معتقد است:

«… یعنی می‌خواهد بگوید ما نائب آن آقا هستیم. کسی که الان صاحب ماست، امام ماست، ولی ماست و اداره ما بر عهده او قرار دارد، حضرت بقیه‌الله اروحنا له‌الفداست. استعمال توتون و تنباکو در حکم محاربه با امام زمان است و همین حکم محاربه با امام زمان باعث شد که آن دستخط یک سطری میرزای شیرازی، پوزه بزرگ‌ترین استعمارگر خبیث غربی، بریتانیای کبیر را به خاک ذلت بکشاند…»

حکم تحریم تنباکو که به تهران رسید، در شهر ولوله‌ای افتاد، هر كس كه سواد داشت، از روی آن نسخه‌ای برداشت. اهالی شهرهای دیگر مانند اصفهان و مشهد نیز از این حکم تبعیت کردند. مردم قلیان‌ها را شکستند و مغازه‌های توتون و تنباکو بسته شد. این حركت نشانگر آغاز یك مبارزه عمیق دینی علیه استعمار بود. برای اولین بار یک فتوای دینی که برای مقلدان مرجع عظام تقلید، واجب الاطاعه به شمار می‌رود، جایگاه یک امریه سیاسی ضداستعماری را پیدا می‌کرد و این موقعیتی والاتر از احکام جهادی بود که در زمان جنگ با روس یا ‌اشغالگران انگلیسی از سوی علماء و مراجع صادر می‌شد.

طرفه آنکه حکم تحریم تنباکو حتی به اندرونی ناصرالدین‌شاه نیز رسید و برخی زنان، قلیان‌های خود را شکستند. در تواریخ آمده است که شاه قلیان درخواست نمود اما یکی از زنان او به نام انیس‌الدوله که ریاست حرمسرا را بر عهده داشت، گفت: کشیدن قلیان حرام است. شاه گفت: چه کسى آن را حرام کرده؟ وى جواب داد: همان کسى که مرا بر تو حلال کرده است.

شاه و اطرافیانش با تمهیدات نوکران انگلیس سعی کردند که قضیه را به نحوی فیصله دهند مثلاً بخش‌هایی از امتیاز را تعلیق کنند و بخش‌های دیگری را اجرا نمایند و حتی نزدیک بود که برخی فریب‌بازی‌های دربار شاه و عوامل انگلیس را بخورند اما مرجعیت شیعه یعنی میرزای شیرازی بر حکم خود تا لغو کامل امتیاز تنباکو ایستاد، روحانیت مبارز نیز مقاومت کرد تا آنجا که حتی حکم تبعید میرزا حسن آشتیانی (از علمای بزرگ تهران) صادر شد، اما مردم هم به پیروی از مرجعیت و روحانیت، مبارزه را ادامه دادند و حتی در درگیری با عوامل نایب‌السلطنه، ۷ نفر شهید شدند تا اینکه شاه به امین‌السلطان گفت که امتیاز را لغو کند.

اما میرزای شیرازی و همچنین میرزا حسن آشتیانی اعتماد نکردند، ملک‌التجار با میرزای آشتیانی دیدار کرد و دستخط ناصرالدین‌شاه را به وی نشان داد، امین‌السلطان نیز به او نامه نوشت. میرزا حسن آشتیانی تصمیم‌گیری را منوط به نظر میرزای شیرازی دانست. دیگر علماء نیز به میرزا نامه نوشتند اما میرزای شیرازی در تلگرافی خواست که از اصل لغو امتیاز تنباکو اطمینان کامل یابند و تأکید کرد که «باید فرمانی مستحکم در رفع ابدی این امر صادر شود».

به دستور شاه، ارنشتاین (مدیر شرکت رژی) اعلامیه‌ای منتشر کرد و ضمن اعلام موقوف شدن انحصار داخلی و خارجی، از کسانی که قبلاً تنباکو به شرکت فروخته بودند، خواست تنباکوی خود را پس بگیرند. چند روز بعد (۲۲ جمادی‌الثانی) شاه در نامه‌ای خطاب به نایب‌السلطنه و امین‌السلطان تأکید کرد که قرارداد به‌هم‌خورده است و به آنان دستور داد علماء و مردم را از این امر مطمئن کنند. سفیر روسیه در تهران نیز با میرزای آشتیانی دیدار کرد و اطمینان داد که قرارداد لغو شده است.

پس‌ازاین اطمینان خاطر و صدور بیانیه‌های رسمی بود که در روز سه‌شنبه ۲۵ جمادی‌الثانی ۱۳۰۹، اعلامیه برداشتن تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی منتشر شد و یک‌بار دیگر در تاریخ معاصر ایران نشان داده شد که تنها مبارزان پایدار میادین نبرد با استعمار، روحانیت و مرجعیت و پیروان و مقلدانشان هستند.

حضرت امام خمینی (ره) در سخنرانی که به مناسبت شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در مسجد شیخ انصاری نجف به تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۶ ایراد فرمودند، درباره نهضت تنباکو و حضور روحانیت در رأس این نهضت، فرمودند: «… در‏‎ ‎‏این صدوچند سال، یکیش قضیۀ تنباکو بود که همه مطلع هستید. ‎‏میرزای شیرازی بزرگ  امر فرمود و علمای ایران، علمای بلاد ایران که در رأسشان میرزای آشتیانی بود، در تهران اجرا کردند این مطلب‏‎ ‎‏را… اینها (دولت)، برای یک مقدار کمی‏‎ ‎‏که می‌خواستند بروند تعیش کنند و دوره‌گردی کنند، اینها فروخته بودند ایران را به‏‎ ‎‏خارجی‌ها و میرزای شیرازی امر فرمود و سایر علمای ایران جان‌فشانی‏‎ ‎‏کردند و زجر کشیدند، زحمت کشیدند، قیام کردند، مردم را به قیام وا‌داشتند تا اینکه لغو‏ شد…»

از این پس روحانیون و علمای اسلام پس از ۱۲ قرن تلاش علمی و دینی، در مقابل پدیده شومی به نام استعمار قرار گرفتند. در اینجا نیز فقه اسلامی به کمک و یاری مسلمانان آمد. فقهی که در تمام دوران غیبت حضرت ولی‌عصر (عج)، پیروان او را از هرگونه انحراف و اعوجاج بازداشته و در یک مسیر پرفراز و نشیب تاریخی و اجتماعی و اعتقادی برای زمینه‌سازی حکومت حضرت، حفظ و حراست کرده بود. یک قاعده فقهی به نام قاعده «نفی سبیل» که بر اساس آیه شریفه «لَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا» استخراج شده بود و کاربرد بسیاری در ابواب مختلف فقه مانند عبادات، معاملات و احکام داشت، مبنای این مبارزه عمیق ضد استعماری قرار گرفت.

بر اساس همین قاعده فقهی، دکترین نفی سلطه بیگانه و خارجی به عنوان یک اصل در میان علماء و روحانیت اسلام رواج یافت و محور مبارزات ضد استعماری آنان را شکل داد. درواقع اگر شبه روشنفکران به دلیل وابستگی فکری و تاریخی به غرب و مکاتب فکری آن، هیچ‌گاه نتوانستند به‌طور جدی و پایدار در مسیر مبارزات ضد استعماری ملت ایران قرار گیرند اما روحانیت و علمای اسلام بر اساس همین قاعده فقهی، مبارزه با استعمارگران را یک وظیفه الهی دانسته و آن را به پیروان و مقلدانشان، تکلیف کرده و واجب الهی برشمردند.

از همین روست که نگاهی اجمالی به تاریخ حداقل ۱۸۰ سال اخیر نشان می‌دهد که روحانیت اسلام همواره در صف مقدم مبارزه با استعمارگران و ‌اشغالگران و متجاوزین به خاک ایران قرار داشته است.

اما آنان که همواره ادعای یقه چاک دادن برای وطن داشتند و با شعار «چو ایران نباشد، تن من مباد» گوش فلک را کر می‌کردند، تقریباً در هیچ‌یک از آوردگاه‌ها و میادین نبرد با اشغالگران و متجاوزین و استعمارگران به‌طور جدی و یا در خط مقدم حضور نداشتند. یا به بهانه تجدد و تمدن و پیشرفت، اگر دست همکاری با آن‌ اشغالگران نداده و عمله استعمار نبودند، به‌احتمال‌زیاد در پستوها و گوشه‌های عزلت، پنهان می‌شدند!

پی‌نوشت‌ها

  1. پیتر آوری- تاریخ معاصر ایران از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه – تهران – موسسه‌ انتشارات‌ عطایی – ۱۳۷۹- صفحه ۱۹۵
  2. محمد‌رضا زنجاني- تحريم تنباكو- تهران- حسين مصدقي- ‌۱۳۳۳ – صفحه‌های ۵۸ تا ۶۶
  3. حجت‌الاسلام سید مصطفی میرلوحی – مجموعه مستند «از غدیر تا موعود»– قسمت هشتم- شبکه خبر
  4. ژوانس فووریه- سه سال در دربار ایران- ترجمه: عباس اقبال آشتیانی- تهران: دنیای کتاب- بی‌تا- ۱۳۶۳ – صفحه ۲۳۱
  5. فریدون آدمیت و هما ناطق، افکار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار، تهران، آگاه، ۱۳۵۶، ص ۱۵۶
  6. محمدحسن اعتمادالسلطنه – صدر‌التواريخ‌- به تصحیح محمد مشیری- ۱۳۵۷ – صفحه ۲۲۳ و ۲۲۴
  7. امام خمینی رحمه‌الله علیه- سخنرانی در مجلس گرامیداشت شهید حاج آقا مصطفی خمینی – مسجد شیخ انصاری- نجف‌اشرف- ۱۰ آبان ۱۳۵۶

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
چطور میتونم بهتون کمک کنم ؟